سلام من یه پسر سه ساله دارم که واقعاً عاشقش هستم و همیشه سعی کردم بهترین پدر برای اون باشم. شب ها تا جایی که بتونم باهاش بازی میکنم که حس تنهایی نداشته باشه. اما مشکل اینجاست که بعضی وقت ها وقتی از سرکار میام و خیلی خستمه یا دارم نماز میخونم خیلی اذیت میکنه منم مجبور میشم باهاش تندی کنم. البته بعدش خیلی خیلی پشیمون میشم اما چه فایده. عذاب وجدان بعضی وقت ها خیلی زیاده. به نظرتون چیکار کنم که تا صبر و حوصله ام بیشتر بشه. ممنون میشم راهنمایی کنید
سلام به شما دوست عزیز دقت کنید که احساسات شما قابل احترام می باشد اما بهتر است از سرزنش کردن خودتان خوداری کنید چون شما نیز شرایط کاری سختی داشته اید و ممکن است گاهی از اوقات نتوانید با او برای بازی و... همراهی کنید در کنار اینکه او نیز کودک است و هنوز متوجه اینکه شما بیرون از منزل چه کاری انجام می دهید و چرا خسته هستید نیست . بهتر است در این مواقع که احساس خستگی زیادی دارید قبل از اینکه او رفتاری انجام بدهد او را در آغوش بگیرید ببوسید به او بیان کنید که دوستش دارید اما این موضوع را هم بیان کنید که امشب خسته هستید و نمی توانید با او بازی کنید و بازی را به روز دیگری اختصاص بدهید و یا ساعتی دیگر بعد از استراحت و ... پدر و مادرها نیز نیاز است بدانند که والد شدنشان به معنای گذشتن از نیازها و احساسات خودشان نمی باشد چون اگر بخواهید خودتان را نادیده بگیرید فشار روحی بیشتری را احساس می کنید که احتمال واکنش های هیجانی و رفتارهای جابجایی را افزایش می دهد شما نیز مانند کودکتان حق دارید گاهی خسته باشید ، خوابتان بیاید ، عصبانی شوید و.... تجربه احساسی را نمی توان نه از خودتان گرفت و نه از فرزندتان اما می توان از مسیر بهتری به آن پاسخ داد تا شما نیز احساس آرامش بیشتری کنید .
سلام من یه دختر 3 ساله دارم که از ابتدا باتکان دادن روی پاهام خوابوندمش - منم و پدرش خیلی به زمان خوابش اهمیت می دهیم و همیشه در همه حال چه مهمانی و چه مسافرت اولویت با استراحت و زمان خواب دخترمون بوده - الان نزدیک به 4 سالگی اش هست و همچنان هم برای خواب ظهر و هم شب باید همانکار رو بکنم و خیلی هم جدیدا سخت به خواب میره برخی شب ها تا یم ساعت روی پاهام تکانش می دم و لالایی می خونم اما فایده نداره - میخواستم ببنیم چطور می تونم این روش رو به روش بهتری بهبود بدم که خودش هم کمتر اذیت بشه - چون وقتی نمی خوابه من عصبانی میشم و ناراحت و به هر حال هرچقدر هم خودم رو کنترل کنم باز هم رفتار نا درست نشون می دم و نمی خوان من به عنوان مادرش تبدیل بشم به فرشته عذابش در خواب - ممنون میشم کمکم کنید